SöySəl Evi--- خانه شعر تركي

به بهانه صدمين سال تولد استاد ميرحبيب ساهر

سه شنبه 16 خرداد 1391
+0 به یه ن
به بهانه صدمين سال تولد استاد ميرحبيب ساهر

خزان


مرتضي مجدفر

امسال ـ ۱۳۸۲هجري شمسي ; مصادف است با صدمين سال تولد استاد ميرحبيب ساهر; شاعر، داستان نويس و مترجم تواناي تبريزي . حبيب ساهر، در ارديبهشت ماه ۱۲۸۲ شمسي در روستاي ترك ميانه به دنياآمد و كودكي خردسال بود كه همراه با پدر و مادرش به تبريز آمد. پدرش در آشوب هاي داخلي شهر تبريز در روزهاي پيروزي انقلاب مشروطيت ، ناپديد شد و حبيب ، ازهمان كودكي طعم يتيمي را چشيد. دوران دبيرستان را با استاد شهريار هم مدرسه شد و به گمان بسياري ، منظور شهريار از «شهريارا بي حبيب خود نمي كردي سفر»، ساهر بوده است . بعد از دوران دبيرستان و مراودت ادبي با شهريار كه خود داستان جدايي دارد و در اين مختصر نمي گنجد، به كردستان رفت و در كار حساب و كتاب خوانين كرد به فعاليت پرداخت . آن گاه سر از استانبول درآورد و از دانشگاه اين شهر درسال ۱۳۰۴ در ۲۲ سالگي ليسانس جغرافيا گرفت و بدين سان دوران چهل ساله معلمي و آفرينش ادبي او آغاز شد. او در روستاها و شهرهاي آذربايجان ، قزوين (قزوين نام شهر و استانى در آذربايجان ست. مهران بهارى) و در واپسين سال ها در تهران معلمي كرد و تا اواسط دهه ۴۰ در اين كسوت باقي ماند.


ساهر، داستان نويس و شاعري توانا بود. از او آثاري به سه زبان تركي ، فارسي و فرانسوي منتشر شده است . هم زمان با ميرزا تقي خان رفعت و قبل از ظهور نيما، ساهر شعر نو فارسي سرود و سبك جديدي را در شعر تركي بنيان گذاشت و عنوان «پدر شعر نو تركي ايران » را از آن خود كرد. اكنون در دانشكده هاي ادبيات تركيه و جمهوري آذربايجان ، دانشجويان دوره هاي عالي ادبيات تركي ، براي فارغ التحصيل شدن ، بايد در كنار ساير دروس خود، درسي سه واحدي به نام «ساهر شناسليق »(ساهرشناسي) را هم بگذرانند. ظرايف ادبي اشعار تركي ساهر، همچون «حيدربابايا سلام » شهريار، آن چنان گسترده و غني است ، كه تاكنون قريب ۶ موضوع پايان نامه دوره دكترا و كارشناسي ارشد را به خوداختصاص داده است .


كتاب شناسي حبيب ساهر (آثار ساهر و در باره ساهر آن چنان متنوع است كه درچند سطر نمي توان به آن پرداخت و راقم اين سطور، پيش از اين در شماره يكم ارديبهشت ۱۳۸۰ روزنامه همشهري درمقاله اي مفصل در اين باره سخن گفته است . سايه ها، خوشه ها، شقايق ، كتاب شعر (۱ و۲) ساهر برخي از مجموعه اشعار فارسي ساهر، ميوه گس ، آزري و قمبر و نمونه هايي از نظم و نثر تركي تعدادي از كتاب ها ومجموعه داستان هاي فارسي وي هستند و كوشن ، ليريك شعرلر٬ سحر ايشيقلانير سه مجموعه شعر تركي او است . وي ، جزء آخر قرآن كريم ، بخشي از غزليات حافظ، شصت رباعي اصيل و ناب از خيام ، گلستان سعدي و بسياري آثار ديگر را به صورت منظوم به زبان تركي معاصر ترجمه كرده است .


امسال ، صدمين سال تولد وي در جمهوري آذربايجان و تركيه با برگزاري برنامه هاي ادبي ويژه اي آغاز شده است . گروهي ازشاگردان وي ، اعضاي انجمن ادبي ساهر و ساير انجمن ها و تشكل هاي مدني آذربايجاني مقيم تهران و نيز برخي ازگروه هاي محلي در تبريز و ساير شهرهاي آذربايجان ، درصدد برگزاري مراسم صدمين سال تولد وي هستند. همچنين در نظر است سومين گونشلر (ترجمه گزيده هايي ازادبيات فارسي به تركي )، قيزسسي ، قيزيل سسي ، قازان سسي (رمان) و چند اثر ديگر وي در سال ۱۳۸۲ به چاپ برسد.


ساهر در ۲۴ آذر ۱۳۶۴، در تهران در گذشت و آرامگاه وي در بهشت زهراي تهران واقع شده است .
راقم اين نوشتار كوتاه ، اين افتخار را داشته است كه سال هاي پاياني عمر استاد را به طور كامل درك كند و به صورت مرتب هر هفته از محضر پر فيض او بهره گيرد. همچنين ترجمه هاي متعددي از اشعار تركي استاد ساهر به زبان فارسي راعهده دار بوده ام كه بسياري از آن ها در مطبوعات كشور به چاپ رسيده است .


اكنون و به ياد صدمين سال تولد اين معلم فرهيخته ، ترجمه دو قطعه از اشعار تركي ايشان را كه حال و هواي خزان دارند، تقديم خوانندگان گرامي همشهري جمعه مي كنيم و شادي و بلندپروازي روحش را از درگاه رب منان خواستاريم .

خزان

گاه خزان است
و خورشيد طلايي گر گرفته است
و برگ هاي درختان
به هزار رنگ ، آغشته شده ...

هر برگي ، رنگي دارد
رنگ آرزو
رنگ حسرت
و رنگ گرفته و غبارآلود غربت

گاه خزان است و باد در مي نوردد
برگ مي بارد
و برگ مرده
پشته پشته بر روي هم نمايان است

راه دراز است و دريا عميق
و نسيم سرد مي نوازد چهره ها را
كوه ها از آن ما، باغ ها از آن شما
راه برويد بر روي برگ ها
و يقين بدانيد كه ردي از شما بر جاي نخواهد ماند.
خورشيد نمي سوزاند
پاييز است
و گويي برگ هاي درختان را
در متني لاجوردي
نقش مي زند

خزان هاي بسياري آمدند و سپري شدند
و كاروانيان بسياري اتراق كردند و سپس كوچ .
در خزاني
يتيم شديم .
در خزاني
آرزوهايمان بر باد رفت
و در خزاني ديگر
آتش گرفتيم
در خزاني
خورشيد دميد
و در خزاني ديگر
ابر سياه ، خورشيد را بلعيد

خزان ها را فهميديم
و زمان ما را به دنبال خود كشيد
زمان ها آمدند و رفتند
و ما از ديار خود جدا شديم
و در حسرت چشمه هاي سرد
و چراگاه هاي گل و غنچه دار مانديم .

زمان گذشت و ما خشكيديم
همچون درختاني بي بر و برگ
و از طراوت انداخت ما را
نمي دانم غربت
و يا فلك ؟

تا عبور كاروان ليلا

چه دانستيم از روزگاران سپري شده ؟
رعد و برق غريد، نور ذوب شد
خون داغ در رگ هايمان به سردي گراييد
و وجودمان خردخرد آب شد.

ابرسان سايه انداختيم بر كوهساران
و در جاده هايي كه طي طريق مي كرديم
نشاني از ما باقي نماند
مغرور شديم به گاه شكوفه زدن غنچه ها
بهار گذشت و فصل خزان را پشت سرگذاشتيم
نه گل ماند، نه ميوه ، نه برگ
صدايي از باغچه ها و بيشه ها و جنگل هابرخاست
و نيستي گفت : «برخيز و بيا ميهمان ما شو!»

همچون منجم همه چيز برايم روشن است :
باران خواهد باريد و گل هاي زيادي شكوفه خواهد زد
رعد و برق ، دره ها و كوهساران را در هم خواهد نورديد
سيل بنيان بركن ، توفان سياه خواهد آورد
و آن گاه :
دفتر اشعارم دست به دست خواهد شد
و شعرم٬ در ميان ايل و تبارم هياهو برپاخواهد كرد
و تا عبور كاروان ليلاي زيباي قصه ها
شب و روز، چشم هايم بر راه خواهد ماند.


بؤلوم : حبيب ساهر(اولكر) AZ-TR
یازار : ائشيلداق


بلاگا گؤره



    شعر توركي- خانه شعر توركي-شاعران و اديبان تورك-بيوگرافي شاعران تورك-زندگي نامه شاعران تورك-سويسل-
    شعر تركي-خانه شعر تركي-شاعران و اديبان ترك-بيوگرافي شاعران ترك-زندگي نامه شاعران ترك-

بؤلوم لر

سون یازیلار

باغلانتی لار

یولداش لار

آرشیو

ایمکان لار

سایغاج