SöySəl Evi--- خانه شعر تركي

زندگينامه ي صمد وورغون

چهارشنبه 29 شهریور 1391
+0 به یه ن

وورغون 

خطه ي معارف پرور آذربايجان؛ از دير باز شعرا و ادباي نام آوري را در دامان خود تربيت كرده و به دنياي ادبيات و هنر تقديم كرده است. در اين خاك پاك با مفاخر و ستارگان تابناكي منجمله خياباني ها؛ پسيان ها؛ علامه طباطبائي ها؛ ثقه الاسلام ها؛ شهريارها؛ خاقاني ها؛ نظامي ها و... آشنا شده ايم كه همانندشان در صدر تاريخ بسيار نادر بوده اند. اين بار نيز قصد داريم  از صمد وورغون اين شاعر غنايي و "وورغون" آذربايجان سخن به ميان آوريم.

صمد وكيل اوف متخلص به وورغون؛ يكي از پيشگامان و پرچمداران شعر معاصر و نيز از افتخارات آذربايجان مي باشد كه در سال 1285 شمسي در روستاي صلاحلي از توابع شهر قازاخ؛ جمهوري آذربايجان چشم به جهان گشود. وي ايام طفوليت را در دامنه هاي سر سبز مشرف بر كرانه ي مصفاي رود كر كه روزگاري شاهد قهرماني ها و از خود گذشتكي هاي نياكانش؛ جهت حراست از مرز بوم خود بوده سپري كرد.

اولين شعر صمد وورغون كه در هجده سالگي سروده شد ديري نپائيد كه محبوبيت خاصي در ميان شعرا و ادبا و شعر دوستان كسب كرد و به دنبال همين افتخار مجموعه اشعارش به حليه ي طبع آراسته شد و چندي نگذشت كه نسخه هايش دست به دست گشته و در كمترين زمان ناياب گرديد.

وورغون اين شاعر غنايي آذربايجان از معدود شاعراني بود كه وطن و خلق خود را حقيقي و صميمي دوست مي داشت و در عين حال يكي از انقلابي ترين شعراي معاصر بود كه بيشتر اشعارش ورد زبان خاص و عام بوده و پاره اي از شعرهايش به مثل ها و ترانه ها و گنجينه پربار و عظيم فولكلور راه يافته كه نمونه هاي بارزي از آنها را شاهديم.

اگر هر شاعري از خود طرز سبكي به يادگار مي گذارد و همچنين طرز سخني دارد مي بينيم طرز سخن وورغون مخصوص خود اوست. چرا كه اكثر شعرا كه به استقبال شعرهايش رفته اند با شكست مواجه شده اند و به جايگاه شعري او نتوانسته اند راه يابند چرا كه او جايگاه ويژه اي داشت و هم طراز شعرا و نويسندگان بزرگ آذربايجان به سان جعفر جبارلي؛ حسين جاويد؛ محمد سعيد اردوبادي؛ ميكائيل مشفق؛ عبدالله شايق؛ سليمان رستم و علي آقا واحد بود.

صمد وورغون علاوه بر پيشه ي شاعري؛ نمايشنامه و درام نويس بزرگي بود كه در تاريخ تئاتر آذربايجان نقش به سزائي را داراست. از معروف ترين نمايشنامه هاي به اجرا در آمده اش مي توان "واقف" را نام بردكه در سال 1937 به روي صحنه رفت و شرح حماسه هاي شاعر بلند آوازه آذربايجان يعني ملاپناه واقف در مقابل خون خواري چون آقا محمد خان قاجار بود؛ پس از آن "خانلار"؛ "فرهاد و شيرين"؛ انسالن و ده ها منظومه جاودان ديگر.

از مجموعه اشعار  چاپ شده صمد وورغون به كتاب هاي زير مي توان اشاره كرد:

موغان- اين كتاب در سال 1949 چاپ گرديده

آي گون(ماه وخورشيد)

زمانين بايراقلاري(بيرق هاي زمانه) چاپ سال 1954

دونيانين خريطه سي(نقشه جهان) چاپ سال 1951

شاعيرين آندي( قسم شاعر)

فنر(فانوس)

كونول دفتري(دفتر دل)

شعرلر(شعرها)

آزاد ايلهام(الهام آزاد)

يادا سال مني(ياد آر مرا)

آذربايجان- آذربايجان

قهرمانليق داستانلاري(داستانهاي قهرماني)

استالينگراد قهرمانلاري(قهرمان هاي استالينگراد)

استقبال ترانه سي(ترانه استقبال) و...

وورغون در ترجمه آثار ديگران به زبان تركي فعاليتي چشمگير داشت. چنانكه ليلي و مجنون حكيم نظامي گنجوي را به طرز زيبائي ترجمه كرده يا فنر و اولوم(فانوس و مرگ) اثر ماكسيم گوركي اديب برجسته روسي يا يئوكئنا اونيكين اثر الكساندر پوشكين و نيز قسمتي از منظومه روستا وئلي با نام پلنگ دريسي گئيميش پهلوان (پهلواني كه پوست پلنگ پوشيده بود) كه هر كدام در نوع خود بي نظير مي باشند. او بارها از سوي شخصيت هاي بين المللي مورد تجليل قرار گرفته كه در اين ميان اديب بزرگ و برجسته فرانسوي لوئي آراگون در موردش چنين گفته... وورغون از افتخارات ادبيات است. منه بئله سويله ديلر(به من چنين گفتند) يكي از منظومه هاي او است كه در جنگ وطن جبهه از زبان يك سرباز آذربايجاني كه در واپسين لحظات زندگي بود الهام گرفته و نوشته شده است كه در نوع خود كم نظير است...

اشعار وورغون چنان قلب ها را تسخير كرده بود كه هر زمان و هر جا ورد زبان مردم بود. مثلا مي گويد... سربازي مجروح شده در نبرد با دشمن در واپسين لحظات حيات به دكتر معالج خود چنين مي گويد آقاي دكتر به زنده ماندنم اميدوار نيستم؛ مي دانم كه خواهم مرد؛ ولي تقاضا مي كنم لحظه اي اجازه دهيد تا شعري از شاعر دلخواهم صمد وورغون را برايتان بخوانم و سپس اشعار زير را زمزمه مي كند:

ائل بيلير كي سن منيم سن

يوردوم يووام مسكنيم سن

آنا دوغما وطنيم سن

آيريلار مي كونول جاندان؟

آذربايجان- آذربايجان

برگردان به فارسي:

اي مهربان مهد اميد آخر تويي ماواي من

هم مسكنم هم لانه ام كاشانه ي زيباي من

ركن حيات من تويي يعني تويي مام وطن

هرگز نگيرد قلب من دوري ز جسم و روح و جان

مهد من آذربايجان؛ مهد من آذربايجان

پس از اتمام شعر فوق چشمان كبود خود را بر روي هم مي نهد و دكتر معالج خود را در ماتم مي گذارد. شعرهاي صمد وورغون به چندين زبان زنده دنيا ترجمه شده و با استقبال شعر دوستان مواجه گرديده است. با آن كه شهرت و آوازه شاعر در سنين جواني مرزها را در هم شكسته و شهره آفاق گشته بود.

چنانكه ذكر گرديد اشعار وورغون به چندين زبان زنده ترجمه شده كه يكي از آنها در سال 1976 به مناسبت هفتادمين سال تولد اين شاعر؛ پاره اي از اشعار غنائي اش به اهتمام احمد شفائي و با مقدمه پروفسور حميد محمد زاده "غريب تبريزي" به حليه طبع آراسته شد. مترجم در ترجمه اشعار سليقه و امانت ادبي را تا حد امكان مراعات نموده و ترجمه زيبائي را تحويل خواننده فارسي زبان كرده است مثلا شعر معروف گوله؛ گوله شاعر را ببينيد چه زيبا ترجمه كرده:

دلبر به فراز كوه آمد

يك روز به صبح زود خندان؛ خندان

با دست چپش به سينه ي راست سپس

گل نصب نمود زود خندان؛ خندان

يا يكي از غزلهاي معروفش را چنين ترجمه كرده بنگريد:

نخواهد بود بي مي يا مزه جاني و جاناني

نباشد هر كسي را عشق جولانگاه و ميداني

بپرس از عارفان تا آن كه داني شعر و صنعت چيست؟

ندارد شاعر از آنچه شده واقع پشيماني...

اينكه به ترجمه ي يك بند از ترانه معروف صمد وورغون با نام مغان نگاه مي كنيم:

هان تو صياد كرم كن مگذر زين صحرا

دختر دشت عزيز است مگيرش از ما

تو مشو باعث اندوه و كدر در دل ها

غرقه در خون تن خويش تو منما آهو

به مغان است چه زيبنده و رعنا آهو

او در زندگي نيم قرني و مستعجل خود راه صد ساله پيموده و نام خود را با حروفي زرين بر لوح ادبيات حك نمود و بالاخره در سال 1335 قلب اين شاعر بزرگ براي ابد از تپيدن به عشق مردمش ايستاد و مريدان ادبي خود را در ماتمي بس سترگ و عميق فرو برد. فقدان صمد وورغون نه تنها ترك زبانان؛ بلكه اغلب ملل دنيا را نيز كه با آثارش آشنايي داشتند سوگوار و ماتم زده كرد.

آري طومار زندگي آن بزرگ مرد بدين سان بسته شد و شاعر مبارز با خاك هماغوش گرديد. يادش را گرامي داشته و جهت حسن ختام ترجمه يكي از غزلهايش را به عنوان تبرك به اتفاق مي خوانيم. اميد كه مورد قبول افتد.

نامه ها بنويس اي دل بهر عشق يك نگار

خانه ي جان ترك كن در عشق يك سير و گذار

كيست آن نقاش كو آراست گيتي را چنين

در چمن بشكفته صدها گل به عشق نو بهار

بلبل شيدا بيا با هم به بزم گل رويم

تو به عشق گل غز لخوان باش و من در عشق يار

بي جهت مجنون به عالم شهره شد با شور خويش

كيست نامردي كه از جان نگذرد در عشق يار ؟

روز و دوران بگذرد... اين است حكم زندگي

ني نواز و مي بيار اينك به عشق روزگار

همچو پروانه در آتش سوزد اولاد بشر

بر سرش سوداي حرف حق و عدل و اعتبار

هست "وورغون" را دلي؛  الهامي و خوش عالمي

بر سرش سوداي مهد و مهر و الفت يك ديار

منبع: مي ساتانلار كوچه سي



بؤلوم : صمد وورغون AZ-TR
یازار : ائشيلداق


بلاگا گؤره



    شعر توركي- خانه شعر توركي-شاعران و اديبان تورك-بيوگرافي شاعران تورك-زندگي نامه شاعران تورك-سويسل-
    شعر تركي-خانه شعر تركي-شاعران و اديبان ترك-بيوگرافي شاعران ترك-زندگي نامه شاعران ترك-

بؤلوم لر

سون یازیلار

باغلانتی لار

یولداش لار

آرشیو

ایمکان لار

سایغاج