SöySəl Evi--- خانه شعر تركي

زندگينامه شاعر نامي ايران (شهريار)

چهارشنبه 29 شهریور 1391
+0 به یه ن
زندگينامه شاعر نامي ايران (شهريار)


شهريار دوران كودكي خود را درميان روستائيان پاكدل آذربايجاني گذراند. اما هنگامي كه به تبريز آمد مفتون اين شهر جذاب و تاريخ ساز و اديب پرور شد. دوران تحصيلات اوليه خود را در مدارس متحده ، فيوضات و متوسطه تبريز گذراند و با قرائت و كتابت السنه تركي ، فارسي و عربي آشنا شد.

شهريار بعدا به تهران آمد و در دارالفـنون تهـران خوانده و تا كـلاس آخر مـدرسه ي طب تحـصيل كردو در چـند مريض خانه هـم مدارج اكسترني و انترني را گـذراند ولي د رسال آخر به عـلل عـشقي و ناراحـتي خيال و پـيش آمدهاي ديگر از ادامه تحـصيل محروم شد و با وجود مجاهـدتهـايي كه بعـداً توسط دوستانش به منظور تعـقـيب و تكـميل اين يك سال تحصيل شد، شهـريار رغـبتي نشان نداد و ناچار شد كه وارد خـدمت دولتي بـشود؛ چـنـد سالي در اداره ثـبت اسناد نيشابور و مشهـد خـدمت كرد و در سال 1315 به بانك كـشاورزي تهـران داخل شد.

شهـريار در تـبـريز با يكي از بـستگـانش ازدواج كرده، كه ثـمره اين وصلت دودخـتر به نامهاي شهـرزاد و مريم است.

از دوستان شهـريار مرحوم شهـيار، مرحوم استاد صبا، استاد نـيما، فـيروزكوهـي، تـفـضـلي، سايه وزاهدي رامي تـوان اسم بـرد.

وي ابتدا در اشعارش بهجت تخلص مي كرد. ولي بعدا دوبار براي انتخاب تخلص با ديوان حافظ فال گرفت و يك بار مصراع:

«كه چرخ اين سكه ي دولت به نام شهرياران زد»

و بار ديگر

«روم به شهر خود و شهريار خود باشم»

آمد از اين رو تخلص شعر خود را به شهريار تبديل كرد.

اشعار نخستين شهريار عمدتا بزبان فارسي سروده شده است.

شهريار خود مي گويد وقتي كه اشعارم را براي مادرم مي خواندم وي به طعنه مي گفت:

"پسرم شعرهاي خودت را به زبان مادريت هم بنويس تا مادرت نيز اشعارت را متوجه شود!"

اين قبيل سفارشها از جانب مادر گراميش و نيز اطرافيان همزبانش، باعث شد تا شهريار طبع خود را در زبان مادريش نيزبيازمايد و يكي از بديعترين منظومه هاي مردمي جهان سروده شود.

سيري در آثار

شهـرت شهـريار تـقـريـباً بي سابقه است، تمام كشورهاي فارسي زبان و ترك زبان، بلكه هـر جا كه ترجـمه يك قـطعـه او رفته باشد، هـنر او را مي سـتايـند.

منظومه «حيدر بابا سلام» در سال 1322 منتشر شد واز لحظه نشر مورد استقبال قرار گرفت.

"حـيـدر بابا" نـه تـنـهـا تا كوره ده هاي آذربايجان، بلكه به تركـيه و قـفـقاز هـم رفـته و در تركـيه و جـمهـوري آذربايجان چـنـدين بار چاپ شده است، بدون استـثـنا ممكن نيست ترك زباني منظومه حـيـدربابا را بشنود و منـقـلب نـشود.

اين منظومه از آثار جاويدان شهريار و نخستين شعري است كه وي به زبان مادري خود سروده است.
شهريار در سرودن اين منظومه از ادبيات ملي آذربايجان الهام گرفته است.

منظومه حيدربابا تجلي شور و خروش جوشيده از عشق شهريار به مردم آذربايجان است ، اين منظومه از جمله بهترين آثار ادبي در زبان تركي آذري است، و در اكثر دانشگاههاي جهان از جمله دانشگاه كلمبيا در ايالات متحده‌آمريكا مورد بحث رساله دكترا قرار گرفته است و برخي از موسيقيدانان همانند هاژاك آهنگساز معروف ارمنستان آهنگ جالبي بر آن ساخته است.

اشعار ولايي

عمق تعلقات ديني و توجهات مذهبي خانواده و نيز شخص استاد شهريار به حدي است كه عشق به ائمه اطهار عليه‌السلام در بسياري از اشعارش عينا هويداست.

او در نعت حضرت رسول اكرم صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مي فرمايد:

ستون عرش خدا قائم ازقيام محمد------- ببين كه سر بكجا مي كشد مقام محمد
بجز فرشته عرش آسمان وحي الهي------- پرنده پر نتوان زد به بام محمد
به كارنامه منشور آسماني قرآ ن-------- كه نقش مهر نبوت بود بنام محمد...
شهريار در شعر يا علي عليه‌السلام در مورد حضرت امير المومنين عليه‌السلام مي فرمايد:

مستمندم بسته زنجيروزندان ياعلي------- دستگير اي دستگير مستمندان يا علي
بندي زندان روباهانم اي شير خدا--------- مي جوم زنجير زندان را به دندان يا علي
اشعار شهريار در ستايش امام اول شيعيان جهان سرآمد سلسله مداحان اهل بيت عصمت و طهارت عليه‌السلام است.

علي اي هماي رحمت توچه آيتي خدارا-------- كه به ما سوا فكندي همه سايه هما را
دل اگرخداشناسي همه در رخ علي بين------- به علي شناختم من به خدا قسم خدا را
برو اي گداي مسكين در خانه علي زن-------- كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را ...
شهريار جانسوزترين اشعار خود را تقديم حضرت سيد الشهداء عليه‌السلام و حماسه ابدي او كرده است:

شيعيان ديگر هواي نينوا دارد حسين --------- روي دل با كاروان كربلا دارد حسين
ازحريم كعبه جدش به اشكي شست دست ------مروه پشت سرنهاداماصفا دارد حسين...

ويژگي سخن

شهريار روح بسيار حساسي دارد. او سنگ صبور غمهاي نوع انسان است.اشعار شهريار تجلي دردهاي بشري است.

او همچنين مقوله عشق را در اشعار خويش نابتر از هر شعري عرضه داشته است.
در ايام جواني و تحصيل گرفتار عشق نا فرجام ، پر شرري مي گردد. عشق شهريار به حديست كه او در آستانه فارغ التحصيلي از دانشكده پزشكي ،درس و بحث را رها مي كند و دل در گرو عشقي نا فرجام مي گذارد :

دلم شكستي و جانم هنوز چشم براهت
شبي سياهم و در آرزوي طلعت ماهت
در انتظار تو چشمم سپيد گشت و غمي نيست
اگر قبول تو افتد فداي چشم سياهت

اما اين عشق زميني بال پرواز او را بسوي عشق نامحدود آسماني مي گشايد.

قفسم ساخته و بال و پرم سوخته اند
مرغ را بين كه هنوزش هوس پرواز است!
سالها شمع دل افروخته و سوخته ام ------------- تا زپروانه كمي عاشقي آموخته ام

عجبا كه اين عشق مسير زندگي شهريار را تغيير دادو تاثيري تكان دهنده بر روح و جان شهريار نهاد و جهان روان او را از هم پاشيد.

آسمان چون جمع مشتاقان پريشان مي كند----------- درشگفتم من چرا ازهم نمي پاشد جهان

اين عشق نافرجام بحدي در روح و روان او ماندگار شد كه حتي هنگام بازگشت معشوق، عاشق به وصل تن نداد .

آمدي جانم بقربانت ولي حالا چرا ------------ بي وفا حالا كه من افتاده ام از پا چرا!؟

شهريارهمانگونه كه به سرزمين مادري و رسوم پدر خود عشق مي ورزد اشعار بسيار نغزي در خصوص مقام مادر و پدر به زبانهاي تركي و فارسي سروده است:

گويند من آن جنين كه مادر ------- از خون جگر بدو غذا داد
تا زنده ام آورد به دنيا ---------- جان كند و به مرگ خود رضا داد
هم با دم گرم خود دم مرگ --------- صبرم به مصيبت و عزا داد
من هرچه بكوشمش به احسان ------ هرگز نتوانمش سزا داد
جز فضل خدا كه خواهد اورا --------- با جنت جاودان جزا داد

شهريار در شعر بسيار لطيف «خان ننه» آنچنان از غم فراق مادربزرگ عزيزش مي نالد كه گويي مادربزرگش نه بلكه مادرش را از دست داده است!

عـلاقـه به آب و خـاك وطن را شهـريار در غـزل عيد خون و قصايد مهـمان شهـريور، آذربايـجان، شـيون شهـريور و بالاخره مثـنوي تخـت جـمشـيد به زبان شعـر بـيان كرده است.

شهريار شاعر سه زبانه است. او به همه زبانها و ملتها احترامي كامل دارد. در اشعار او بر خلاف برخي از شعراي قومگرا نه تنها هيچ توهيني به ملل غير نمي شود بلكه او در جاي جاي اشعارش مي كوشد تا با هر نحو ممكن سبب انس زبانهاي مختلف را فراهم كند. اشعار او به سه زبان تركي آذربايجاني،فارسي و عربي است .

سبك شناسي آثار

اصولاْ شرح حال و خاطرات زندگي شهريار در خلال اشعارش خوانده ميشود و هر نوع تفسير و تعبيري كه در آن اشعار بشود، به افسانه زندگي او نزديك است.

عشقهاي عارفانه شهريار را ميتوان در خلال غزلهاي انتظار؛ جمع وتفريق؛ وحشي شكار؛ يوسف گمگشته؛ مسافر همدان؛ حراج عشق؛ ساز صباء؛ وناي شبان و اشك مريم: دو مرغ بهشتي....... و خيلي آثار ديگر مشاهده كرد.

محروميت وناكاميهاي شهريار در غزلهاي گوهرفروش: ناكاميها؛ جرس كاروان: ناله روح؛ مثنوي شعر؛ حكمت؛ زفاف شاعر و سرنوشت عشق بيان شده است. خيلي از خاطرات تلخ و شيرين او در هذيان دل: حيدربابا: مومياي و افسانه شب به نظر ميرسد.

در سراسر اشعار وي روحي حساس و شاعرانه موج مي زند, كه بر بال تخيلي پوينده و آفريننده در پرواز است.و شعر او در هر زمينه كه باشد از اين خصيصه بهره مندست و به تجدد و نوآوري گرايشي محسوس دارد.شعرهايي كه براي نيما و به ياد او سروده و دگرگونيهايي كه در برخي از اشعار خود در قالب و طرز تعبير و زبان شعر به خرج داده, حتي تفاوت صور خيال و برداشت ها در قال سنتي و بسياري جلوه هاي ديگر حاكي از طبع آزماييها در اين زمينه و تجربه هاي متعدد اوست.قسمت عمده اي از ديوان شهريار غزل است.سادگي و عمومي بودن زبان و تعبير يكي از موجبات رواج و شهرت شعر شهريار است.

شهريار با روح تاثيرپذير و قريحه ي سرشار شاعرانه كه دارد عواطف و تخيلات و انديشه هاي خود را به زبان مردم به شعر بازگو كرده است. از اين رو شعر او براي همگان مفهوم و مأنوس و نيز موثر ست.
شهريار در زمينه هاي گوناگون به شيوه هاي متنوع شعر گفته است شعرهايي كه در موضوعات وطني و اجتماعي و تاريخي و مذهبي و وقايع عصري سروده, نيز كم نيست.
تازگي مضمون, خيال, تعبير, حتي در قالب شعر ديوان او را از بسياري شاعران عصر متمايز كرده است.
اغلب اشعار شهريار به مناسبت حال و مقال سروده شده و از اين روست كه شاعر همه جا در درآوردن لغات و تعبيرات روز و اصطلاحات معمول عاميانه امساك نمي كند و تنها وصف حال زمان است كه شعر اورا از اشعار گويندگان قديم مجزا مي‌كند.


ماه من در پرده چون خورشيد غماز غروب
گشت پنهان و مرا چون دشت رنگ از رخ پريد
چون شفق درياي چشمم موج خون ميزد كه شد
آفتاب جا و د ا نتابم ز چشمم ناپديد
سرانجام خورشيد حيات شهريارملك سخن و افتاب زندگي ملك الشعراي بي بديل ايران پس از هشتاد وسه سال تابش پر فروغ در كوهستانهاي آذربايجان غروب كرد.
اما او هرگز نمرده است زيرا اكنون نام او زيبنده روز ملي شعر و ادب ايران و نيز صدها،ميدان،خيابان،مركز فرهنگي،بوستان و ... در كشورمان ونيز در ممالك حوزه هاي تركستان(آسياي مركزي) و قفقازيه و تركيه مي باشد.

27 شهريور ماه سال 1367 شمسي سالروز وفات آن شاعرعاشق و عارف بزرگ است.
در آنروز پيكرش بر دوش دهها هزار تن از دوستدارانش تا مقبره الشعراي تبريز حمل شد و در جوار افاضل ادب و هنر به خاك سپرده شد .

روز ملي شعر و ادب

بيست و هفتم شهريور ماه سالروز خاموشي شهريار شعر ايران با تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي " روز ملي شعر و ادب " ناميده شده است.


نمونه آثار:

در راه زندگاني

جواني شمع ره كردم كه جويم زندگاني را----- نجستم زندگانـــي را و گم كـردم جواني را
كنون با بار پيــري آرزومندم كه برگـردم----- به دنبال جوانـــي كـوره راه زندگانــــي را
به ياد يار ديرين كاروان گم كـرده رامانـم----- كه شب در خــواب بيند همرهان كارواني را
بهاري بود و ما را هم شبابي و شكر خوابي ----- چه غفلت داشتيم اي گل شبيخون جواني را
چه بيداري تلخي بود از خواب خوش مستي ----- كه در كامم به زهر آلود شهد شادمانـــي را
سخن با من نمي گوئي الا اي همزبـان دل ----- خدايــا بــا كـه گويم شكوه بي همزباني را
نسيم زلف جانان كو؟ كه چون برگ خزان ديده ----- به پاي سرو خود دارم هواي جانفشانـــي را
به چشم آسمانـي گردشي داري بلاي جان ----- خدايـــا بر مگردان اين بلاي آسمانـــي را
نميري شهريار از شعر شيرين روان گفتـن----- كه از آب بقا جويند عمــــر جاودانـي را

 

در زير روز شمار زندگي  استاد آورده شده است:

شهريور 1285 ــ تولد، تبريز، بازارچه ميرزا نصراللّه (چاى قيراغى).

1288 ــ مهاجرت خانواده به قريه «خشگناب» به علت انقلابات تبريز.

1290 ــ آغاز تحصيلات ابتدائى در مكتب قريه (گلستان و نصاب) پيش «آقا ملا محمدباقر» و «ملا ابراهيم»، آشنائى با قرآن و ديوان حافظ.

1291 ــ بازگشت خانواده به تبريز.

حدود 1292 ــ آغاز آشنائى و دوستى با «حبيب ساهر».

1292 ــ آغاز تحصيلات عربى در مدرسه «طالبيه» تبريز (از جامع المقدمات تا مقامات حريرى و حميدى)، تحصيل زبان و ادبيات فرانسه در منزل به وسيله معلم خصوصى.

1292 ــ آشنائى با اشعار «ميرزا على اكبر صابر» و سرودن اولين شعر كه به زبان تركى بوده (در دست نيست).

1294 ــ سرودن دومين شعر (اولين شعر فارسى):

من گنهكار شدم واى به من *** مردم آزار شدم واى به من

ياد دارم پدرم شيشه مى ديد شكست *** من چرا سبحه اجدادى خود داده ز دست

پى زنار شدم واى به من *** مردم آزار شدم واى به من

 1295 ــ سرودن سومين شعر به تأثير اشعار «شاتوبريان» در وصف تبريز و منظره يك شب مهتابى در گردشى به همراه پدر و عده اى از دوستان پدر در كوه «عون بن على» (عينالى) تبريز (در دست نيست).

1297 ــ سرودن چهارمين شعر به اقتفاى شعر يكى از اجداد خود («خور» به «مه» يار شود  گر تو به «مهيار» آئى/ آفتابا چه شود گر تو به مه يار آئى) كه از «خشگناب» به «مهيار» اصفهان مهاجرت كرده بود:

كار گل زار شود گر تو به گلزار آئى *** نرخ يوسف شكند گر تو به بازار آئى

1298 ــ سرودن پنجمين شعر در كنار رودخانه «صافى» مراغه (صوفى چايى)، در گردشى به همراه پدر:

صوفى بيا كه بر لب «صافى» مكانم است *** وين صبح جاودانه صفابخش جانم است

1299 ــ چاپ چند غزل با تخلص «بهجت» در مجله «ادب» مدرسه «متوسطه» تبريز.

1299 ــ اتمام «سيكل اول متوسطه» در مدارس «متحده» و «متوسطه» تبريز، قصد مسافرت به اروپا و انصراف از آن.

اسفند 1299 ــ مهاجرت به تهران جهت ادامه تحصيل.

29 اسفند 1299 ــ ورود به تهران، اقامت در منزل «اكرم السلطنه» (خواهر «محمدعلى شاه قاجار»).

1300 ــ آغاز آشنائى و دوستى با «ابوالحسن صبا» و «سيدعبدالكريم اميرى فيروزكوهى».

1300 ــ ورود به «دارالفنون» جهت تكميل تحصيلات متوسطه.

1300 ــ تغيير تخلص از «بهجت» به «شهريار» با تفأل از ديوان حافظ.

1302 ــ آغاز شيفتگى و عاشقى.

1302 ــ اتمام «سيكل دوم متوسطه» در «دارالفنون» با معدل «1/13».

1303 ــ ورود به «مدرسه عالى طب» به اصرار پدر.

1306 ــ آشنائى با «قمرالملوك وزيرى» در يك مهمانى بزرگ توسط «سيد ابوالقاسم شهيار» (دوستش) و سرودن غزل «از كورى چشم فلك امشب قمر اينجاست...» در همان مجلس.

7 ــ 1306 ــ طى دوره «انترنى» در بيمارستان «سپه».

1307 ــ شركت در مجالس «احضار ارواح» كه توسط «دكتر خليل خان ثقفى» تشكيل مى شد (تا سال 1309 به طول مى انجامد).

1308 ــ چاپ مثنوى «روح پروانه» (جيبى).

اواخر 1308 ــ فوت «سيدابوالقاسم شهيار» صميمى ترين دوستش.

1308 ــ جدايى از معشوق در تعاقب خوابى كه ديده بود، بحران شديد روحى، رها كردن تحصيل طب در آخرين ترم تحصيلى.

1310 ــ چاپ «ديوان شهريار» (جيبى، 196 ص) با مقدمه «ملك الشعراء بهار» «سعيد نفيسى» و «پژمان بختيارى».

1310 ــ اشتغال در اداره «ثبت اسناد و املاك».

ارديبهشت 1311 ــ انتقال به «نيشابور» با رتبه «يك ادارى» به سمت «مأمور» با حقوق «320 ريال» در ماه.

خرداد 1311 ــ ملاقات با «كمال الملك» در «حسين آباد» نيشابور و اقامت ده روزه در منزل وى.

 1312 ــ انتقال از نيشابور به مشهد، آشنائى و دوستى با «ميرزا رضا خان عقيلى»، «محمود فرخ»، «گلشن آزادى» و...، شركت در انجمنهاى ادبى خراسان از جمله «مكتب شاهپور».

 23 رمضان 1313 ــ فوت پدر (سيد اسماعيل موسوى مشهور به «حاج مير آقا خشگنابى»)، مدفون در قم.

 1313 ــ شركت در جشن هزاره فردوسى در «طوس».

 1314 ــ بازگشت به تهران، اقامت در خيابان «ژاله»، تجديد چاپ «ديوان شهريار» (جيبى، 178 ص، در اين چاپ بخشى از مقدمه «ملك الشعراء بهار» و تمام مقدمه هاى «سعيد نفيسى» و «پژمان بختيارى» حذف شده است؟!).

 فروردين 1315 ــ استخدام در «بانك كشاورزى و پيشه و هنر» به كمك «حاج اسماعيل امير خيزى».

 اول خرداد 1315 ــ آغاز كار در «بانك كشاورزى» با سمت «متصدى حسابدارى».

 1316 ــ سفرى كوتاه به تبريز جهت ديدار خانواده.

 حدود 1317 ــ سفر به «بار فروش» مازندران با «اميرى فيروزكوهى» جهت ديدار «نيما يوشيج» (در اين سفر «نيما» او را نمى پذيرد).

 1318 ــ اوج بحرانهاى روحى.

 1319 ــ ورود به جرگه فقر و درويشى و شركت مجدد در مجالس احضار ارواح.

 حدود 1321 ــ ديدار با «نيما يوشيج» در تهران (اولين ديدار).

 1321 ــ چاپ مثنوى «صداى خدا» با مقدمه «حسن ارسنجانى».

 تير 1323 ــ آشنائى با «حبيب سماعى».

 تير 1324 ــ شركت در اولين كنگره نويسندگان ايران به رياست «ملك الشعراى بهار».

 1325 ــ چاپ منظومه «قهرمانان استالينگراد» با مقدمه «على شاهنده»

 حدود 1325 ــ سفر مادرش (كوكب خانم) از تبريز به تهران جهت پرستارى او.

 7 ــ 1326 ــ آغاز آشنائى و دوستى با «هوشنگ ابتهاج» (هـ . ا. سايه).

 1328 ــ چاپ جلد اول ديوان با عنوان «شهريار 1. غزليات، رباعيات، قطعات» با مقدمه «على زهرى» (اين كتاب در سال 1333 منتشر مى شود).

 1328 ــ معافيت از خدمت دولت (بانك كشاورزى) به تصويب نخستوزير وقت.

 30 ــ 1329 ــ سرودن منظومه «حيدر بابايه سلام» به تأثير حضور مادر و تجديد خاطرات كودكى.

 31 تير 1331 ــ فوت مادر (كوكب خانم) در بيمارستان «هزار تختخوابى» تهران، مدفون در قم.

 1332 ــ بازگشت به تبريز.

 25 مرداد 1332 ــ ازدواج با يكى از خويشاوندان (عزيزه عبدالخالقى، آموزگار دبستان)، خريد خانه در خيابان «پهلوى» ]وقت [نزديك «ارك» (چوخولار كوچه سى) با استفاده از وام بانك كشاورزى.

 1332 ــ چاپ «حيدربابايه سلام» در تبريز.

 1333 ــ چاپ «منتخب آثار شهريار» توسط نشريه مهرگان.

 1333 ــ تولد اولين فرزند «شهرزاد».

 1334 ــ آغاز كتابت قرآن و انزواى تدريجى.

 شهريور 1334 ــ ديدار با «ابوالحسن صبا» و «عبداللّه دوامى» در تبريز.

 1335 ــ چاپ جلد دوم ديوان با عنوان «شهريار 2. مثنوى ها، قصيده ها و اشعار متفرقه» در تهران.

 1335 ــ تولد دومين فرزند «ابوالحسن». (بعد از 15 روز فوت مى كند).

 بهمن 1335 ــ اشتغال مجدد در «بانك كشاورزى و پيشه و هنر» به علت تنگى معيشت.

 1335 ــ چاپ جلد سوم ديوان با عنوان «شهريار 3. مكتب شهريار» در تهران.

 آبان 1336 ــ سرودن مثنوى «مولانا در خانقاه شمس» به مناسبت «روز مولانا».

 1336 ــ تولد سومين فرزند «مريم».

 1336 ــ چاپ جلد چهارم ديوان با عنوان «شهريار 4. افسانه شب و ساير آثار» در تهران.

 تير 1337 ــ ديدار با «نيما يوشيج» در تبريز (آخرين ديدار).

 اسفند 1337 ــ نامگذارى روز «16 اسفند» به نام «روز شهريار» در تاريخ آذربايجان از طرف وزارت فرهنگ وقت و تجليل از او با حضور عده اى از شاعران و نويسندگان از جمله «حسين پژمان بختيارى».

 1338 ــ تولد چهارمين فرزند «هادى».

 1338 ــ ديدار با «هـ . ا. سايه» در تبريز.

 1340 ــ ترجمه گزيده اى از اشعار او به زبان انگليسى.

 1342 ــ انتشار كتاب «منوگرافيا محمدحسين شهريار» تأليف «پروفسور غلامحسين بيگدلى» در باكو.

 1343 ــ سفر به «خشگناب» و سرودن جلد دوم «حيدر بابايه سلام» (حيدر بابا گلديم سنى يوخليام...).

 1343 ــ انتشار كتاب «شهريار و حيدر بابايه سلام» تأليف «پروفسور احمد آتش» در تركيه.

 10 خرداد 1344 ــ بازنشستگى از «بانك كشاورزى و پيشه و هنر».

 1344 ــ ديدار با «هـ . ا. سايه» و «نادر نادرپور» در تبريز.

 1345 ــ دعوت به شوروى براى شركت در جشن «دويست و پنجاهمين سالگرد تولد ملا پناه واقف» (دعوتنامه را چهار ماه پس از جشن به او مى دهند).

 1345 ــ سرودن شعر «سهنديه» در جواب بولود قره چورلو «سهند» شاعر آذربايجانى.

 1346 ــ چاپ دوم «حيدر بابا» با مقدمه استاد «دكتر منوچهر مرتضوى» در تبريز.

 تابستان 1346 ــ ديدار با «سيدابوالقاسم انجوى شيرازى» در تبريز.

 1346 ــ اصرار به قبول «رياست كتابخانه پهلوى» و «مهاجرت به تهران» از طرف رژيم و امتناع او.

 تير 1346 ــ چاپ ديوان با عنوان «كليات ديوان شهريار مجموعه پنج جلدى» در تبريز.

 تابستان 1346 ــ مسافرت 15 روزه به تهران، اقامت در منزل «سهند»، ديدار با «هـ . ا. سايه»، «فريدون مشيرى»، «نادر نادرپور» و... ، تجليل از او توسط چند محفل فرهنگى.

 1348 ــ اعطاى درجه «استاد افتخارى» به او از طرف دانشگاه تبريز و تجليل از وى در سالن «شير و خورشيد» تبريز.

 1348 ــ نقل مكان به خانه جديد (كوى مقصوديه).

 خرداد 1349 ــ چاپ جلد دوم ديوان با عنوان «كليات ديوان شهريار، جلد دوم» در تبريز.

 خرداد 1349 ــ سفر به اروميه به دعوت مردم و دانشكده ادبيات آن شهر.

 1350 ــ سفر به تهران و اقامت در منزل «سهند»، شركت در نمايشگاه فرش، تجليل از او در چند محفل فرهنگى.

 6 آذر 1350 ــ ديدار با «رستم على اوف» (ايران شناس شوروى) در منزل «سهند».

 27 آذر 1350 ــ تجليل از او در انجمن روابط فرهنگى ايران و تركيه.

 دى 1350 ــ بازگشت به تبريز.

 1350 ــ ترجمه اشعارى از او به زبان فرانسه.

 1350 ــ دعوت به مسجد سليمان، عدم سفر به علت ضعف مزاج.

 1351 ــ انتشار كتاب «آذرى توركجه سى» (تركى آذرى) تأليف «پروفسور محرم ارگين» در تركيه (در اين كتاب منظومه «حيدربابايه سلام» به عنوان معتبرترين سند زبان تركى آذرى نقل و مورد ارزيابى قرار گرفته است).

 1351 ــ ديدار با «رسول حمزه اتوف» شاعر داغستانى در تبريز.

 مرداد 1351 ــ سخنرانى در «سمينار دبيران زبان و ادبيات كشور» در تبريز.

 آبان 1351 ــ تشكيل «دومين كنگره سراسرى شعر ايران» در تبريز به رياست او، اين كنگره از طرف شاعران نوپرداز تحريم و جنجال بزرگى در اطراف آن بر پا مى شود.

 دى 1352 ــ مهاجرت به تهران و اقامت در «امير آباد».

 بهمن 1353 ــ فوت همسر (عزيزه خانم)، مدفون در قم.

 تابستان 1356 ــ بازگشت به تبريز و انزوا

 تابستان 1357 ــ انتشار كتاب «سير بدآموزى در ديوان شهريار» تأليف «مهدى اكبرى حامد» در تبريز.

 1357 ــ همصدائى با انقلاب اسلامى.

 1361 ــ چاپ اشعار تركى با عنوان «شهريارين آذربايجان ديلينده اثرلرى» «به كوشش يحيى شيدا» در تبريز.

 29 تا 31 فروردين 1363 ــ برپائى «كنگره بزرگداشت استاد سيد محمد حسين شهريار» به مناسبت «هشتادمين سالگرد تولد او» در «تالار وحدت» دانشگاه تبريز.

 1363 ــ چاپ مجموعه شعرى با نام «نغمه هاى خون» همزمان با كنگره بزرگداشت.

 1365 ــ سفر يك ماهه به «اسكو» به خاطر بمبارانهاى تبريز.

 16 خرداد 1366 ــ ديدار با «هـ . ا. سايه» و «دكتر محمدرضا شفيعى كدكنى» (م. سرشك) در تبريز.

 29 تير 1366 ــ ديدار با «آيت اللّه خامنه اى» (رئيس جمهور وقت) در رأس جمعى از شاعران آذربايجانى در استاندارى تبريز.

 19 آذر 1366 ــ آغاز بيمارى، بسترى شدن در بيمارستان «امام خمينى» تبريز به مدت چهار ماه.

 9 مرداد 1367 ــ شدت بيمارى، انتقال به بيمارستان «مهر» تهران.

 مرداد 1367 ــ ديدار با «مهدى اخوان ثالث» در بيمارستان «مهر».

 مرداد 1367 ــ ديدار با «مفتون امينى» در بيمارستان «مهر».

 مرداد 1367 ــ  ديدار با «فريدون مشيرى» در بيمارستان «مهر».

 مرداد 1367 ــ  ديدار با «سيمين بهبهانى» در بيمارستان «مهر».

 مرداد 1367 ــ  عيادت «آيت اللّه خامنه اى» (رئيس جمهور وقت) از او در بيمارستان «مهر».

 شهريور 1367 ــ شركت در يك محفل خصوصى با حضور «اخوان ثالث»، «سيمين بهبهانى»، «دكتر حميد مصدق».

 شهريور 1367 ــ  ديدار با «لطف اللّه زاهدى» (قديميترين دوستش) در بيمارستان «مهر».

 شهريور 1367 ــ  ديدار با «مهدى اخوان ثالث» و «دكتر شفيعى كدكنى» در بيمارستان «مهر».

 27 شهريور 1367 ــ  فوت، ساعت 45/6 دقيقه بامداد در بيمارستان «مهر» تهران، طبقه پنجم، اتاق 513.

 28 شهريور 1367 ــ  تشييع از بيمارستان «مهر» تا فرودگاه «مهرآباد» و انتقال پيكر به تبريز با هواپيما.
 29 شهريور 1367 ــ پيش از ظهر، دفن در «مقبرة الشعرا»ى تبريز با تشييع بيش از 40 هزار نفر، اعلام عزاى عمومى در سراسر آذربايجان.

 بهمن 1353 ــ فوت همسر (عزيزه خانم)، مدفون در قم.

 تابستان 1356 ــ بازگشت به تبريز و انزوا

 تابستان 1357 ــ انتشار كتاب «سير بدآموزى در ديوان شهريار» تأليف «مهدى اكبرى حامد» در تبريز.

 1357 ــ همصدائى با انقلاب اسلامى.

 1361 ــ چاپ اشعار تركى با عنوان «شهريارين آذربايجان ديلينده اثرلرى» «به كوشش يحيى شيدا» در تبريز.

 29 تا 31 فروردين 1363 ــ برپائى «كنگره بزرگداشت استاد سيد محمد حسين شهريار» به مناسبت «هشتادمين سالگرد تولد او» در «تالار وحدت» دانشگاه تبريز.

 1363 ــ چاپ مجموعه شعرى با نام «نغمه هاى خون» همزمان با كنگره بزرگداشت.

 1365 ــ سفر يك ماهه به «اسكو» به خاطر بمبارانهاى تبريز.

 16 خرداد 1366 ــ ديدار با «هـ . ا. سايه» و «دكتر محمدرضا شفيعى كدكنى» (م. سرشك) در تبريز.

 29 تير 1366 ــ ديدار با «آيت اللّه خامنه اى» (رئيس جمهور وقت) در رأس جمعى از شاعران آذربايجانى در استاندارى تبريز.

 19 آذر 1366 ــ آغاز بيمارى، بسترى شدن در بيمارستان «امام خمينى» تبريز به مدت چهار ماه.

 9 مرداد 1367 ــ شدت بيمارى، انتقال به بيمارستان «مهر» تهران.

 مرداد 1367 ــ ديدار با «مهدى اخوان ثالث» در بيمارستان «مهر».

 مرداد 1367 ــ ديدار با «مفتون امينى» در بيمارستان «مهر».

 مرداد 1367 ــ  ديدار با «فريدون مشيرى» در بيمارستان «مهر».

 مرداد 1367 ــ  ديدار با «سيمين بهبهانى» در بيمارستان «مهر».

 مرداد 1367 ــ  عيادت «آيت اللّه خامنه اى» (رئيس جمهور وقت) از او در بيمارستان «مهر».

 شهريور 1367 ــ شركت در يك محفل خصوصى با حضور «اخوان ثالث»، «سيمين بهبهانى»، «دكتر حميد مصدق».

 شهريور 1367 ــ  ديدار با «لطف اللّه زاهدى» (قديميترين دوستش) در بيمارستان «مهر».

 شهريور 1367 ــ  ديدار با «مهدى اخوان ثالث» و «دكتر شفيعى كدكنى» در بيمارستان «مهر».

 27 شهريور 1367 ــ  فوت، ساعت 45/6 دقيقه بامداد در بيمارستان «مهر» تهران، طبقه پنجم، اتاق 513.

 28 شهريور 1367 ــ  تشييع از بيمارستان «مهر» تا فرودگاه «مهرآباد» و انتقال پيكر به تبريز با هواپيما.
 29 شهريور 1367 ــ پيش از ظهر، دفن در «مقبرة الشعرا»ى تبريز با تشييع بيش از 40 هزار نفر، اعلام عزاى عمومى در سراسر آذربايجان.


بؤلوم : شهريار (محمد حسين بهجت تبريزي) AZ-TR
یازار : ائشيلداق


بلاگا گؤره



    شعر توركي- خانه شعر توركي-شاعران و اديبان تورك-بيوگرافي شاعران تورك-زندگي نامه شاعران تورك-سويسل-
    شعر تركي-خانه شعر تركي-شاعران و اديبان ترك-بيوگرافي شاعران ترك-زندگي نامه شاعران ترك-

بؤلوم لر

سون یازیلار

باغلانتی لار

یولداش لار

آرشیو

ایمکان لار

سایغاج