SöySəl Evi--- خانه شعر تركي

زندگي نامه صائب تبريزي

چهارشنبه 29 شهریور 1391
+0 به یه ن

ميرزا محمد علي فرزند ميرزا عبدالرحيم بازرگان تبريزي متخلص به صائب و معروف به ميرزا صائب بين سالهاي 1000-1007 هجري در تبريز به دنيا آمد.

صائب از خاك پاك تبريز است ----- هست سعدي گر از گل شيراز


در 1012 هجري كه
شاه عباس قلعه تبريز را فتح كرد،پدرش همراه عده اي از بازرگانان ثروتمند از تبريز به اصفهان آمد تا سياست جديد شاه عباس را كه مي خواست پايتخت تازه بنيان صفوي را با ثروت و فعاليت بازرگانان رونق
دهد، تحقق يابد. محمد علي در اين شهر پرورش يافت و بزرگ شد، در آغاز جواني به سفر حج مشرف شد و پس از زيارت خانه خدا به آستان بوسي حضرت رضا عليه‌السلامتوفيق پيدا كرد.

شكرالله كه بعد از سفر حج صائب ----- عهد خود تازه به سلطان خراسان كردم

وقتي به اصفهان برگشت و مدتي در آنجا اقامت كرد،قصد سفر هند كرد. بر خلاف ميل پدر و خانواده پايتخت ايران را ترك و راهي هند شد.

در سال 1034 از اصفهان بيرون رفت. آنچه با خود از وطن مي برد دفتر شعري بود كه وقتي به كابل رسيد ،به خدمت ظفر خان والي آنجا رسيد و در سايه دوستي و اكرام او آرامش يافت ،به مرتب كردن آن پرداخت و اولين ديوان اشعار خود را سامان داد.


چو زلف سنبل اوراق من پريشان بود
نداشت طره شيرازه روي ديوانم
تو غنچه ساختي اوراق باد برده من
و گرنه خار نمي ماند از گلستانم

در سال 1042 كه ظفرخان به امر شاهجهان به نيابت پدرش حاكم كشمير شد، هنوز صائب و پدرش در هند بودند و ظفرخان را در كشمير همراهي مي كردند، آنان پس از مدتي اقامت در كشمير عازم ايران شدند. اقامت او در هند حدود نه سال طول كشيد.

صائب شهرهاي مشهد، قم، كاشان، اردبيل، تبريز را سياحت كرد، سفري هم در ركاب شاه عباس ثاني به مازندران رفت و صفاي اين ناحيه بخصوص شهر اشرف (بهشهر) را ستود. در قم به ديدن مولي
عبدالرزاق لاهيجي متخلص به فياض رفت و اين ديدار به دوستي انجاميد و در سفر كاشان با ملا محسن فيض كاشاني ملاقات و مشاعره كرد.

سال هاي عمر او به استناد اين بيت هشتاد يا متجاوز از هشتاد سال بود.


دو اربعين بسر آمد ز زندگاني من
هنوز در خم گردون شراب نيم رسم

سال وفاتش به نقل از محمد بديع سمرقندي كه سه سال پس از وفات او به اصفهان آمده و قبرش را زيارت كرده است 1087 هجري قمري مي باشد. قبر صائب در باغچه اي در اصفهان -در خياباني كه به نام او نامگذاري شده است -قرار دارد.

ويژگيهاي فردي

صائب مردي ديندار و معتقد به فرايض و سنن اسلامي بوده است. مذهب او شيعه دوازده امامي است. بعيدنيست كه به جهت علاقه و ارادت شديد به مولانا جلال الدين بلخي كه در حدود صد غزل به استقبال وي رفته است دچارشور و حالي آشكارشده و از مولانا به «ساغر روحاني»، «آدم عشق»، «مرشد روح»، «شمس حقيقت» و امثال اينها تعبير كرده است. مثل اين بيت:

از گفته مولانا مدهوش شدم صائب
اين ساغر روحاني صهباي دگر دارد

در اينكه صائب با آن همه ابيات بلند عارفانه مرد روشن بيني است شكي نيست ولي آيا او صوفي بوده و طريقه اي هم داشته است، نمي توان نظري ابراز كرد زيرا سندي در دست نيست. تنها مي گوييم كه عرفان صائب، عرفان الهي است.
شماره ابيات او را به اختلاف از هشتاد تا سيصد هزار نوشته اند به علاوه كه بيست هزار بيت تركي هم به او منسوب مي دانند.

صائب به شهادت اشعار خود و قول معاصرانش مردي فرشته خو، كم آزار و متواضع بوده، تمام تذكره نويسان از محامد او سخن گفته اند. خوش طينتي او بقدري است كه همه شعراي معاصر را در اشعار خود به نحوي مورد ستايش و تشويق قرار داده است و در ديوان وي شايد به بيش از نام پنجاه شاعر برسيم كه شعرشان را استقبال كرده و از آنان با تجليل و محبت نام برده است.


صائب از معدود شاعراني است كه در زمان حيات، آوازه ي سخنش قلمرو زبان دري (ايران، هندوستان، عثماني) را فتح كردو مشتاقان سخنش از دور و نزديك و برخي پاي پياده به اصفهان مي شتافتند تا به ديدار او برسند. نويسندگان تذكره هاي نصرآبادي، قصص خاقاني، سرو آزاد، كلمات الشعرا همه استادي او را ستوده اند.


ويژگي سخن


صائب تنها شاعري است كه پس از حافظ طريقه اي مستقل و ممتاز دارد.او نماينده كامل سبك زمان و زبان مردم خويش است، محال است بتوان جاي او را در اين سبك- كه دويست سال زبان ادبي ايران و هند و عثماني بود و بر ذوق و حال مردم بسياري از اين سرزمين ها حكومت مي كرد- با سبكي ديگر پر كرد، به عبارت ديگر تمام محسنات سخن شعرايي چون نظيري، طالب آملي و كليم كه هر كدام از جهتي مورد توجه اند در صائب يكجا وجود دارد، پس مي توانيم اگر او را فرد اعلاي سبك هندي يا اصفهاني و مقتداي شعراي اين سبكبدانيم.
از اين سبك كه قبل از او همه جا به طرز تازه برده مي شد پس از او به طرز صائب نام برده شد و تذكره نويسان همه شعراي اين شيوه را پيروان طرز صائب بشمار آوردند.
در دوره صفويه شايد هيچ شاعري به اندازه صائب تبريزي نتوانسته است در شعر، مضمون آفريني كند و شيوه اي نو چه از جهت محتوا و چه از لحاظ تركيب كلمات و شكل ظاهري شعر و تعبيرات و تشبيهات بيافريند. از اين رو صائب را مي توان نماينده واقعي شعر دوره صفويه و سبك هندي دانست. او در قالبهاي گوناگون، شعر مي سرايد اما غزل را بيش از انواع ديگر مي پسندد.
به نظر او در شعر اصالت با معني است شاعر بايد حرفي براي گفتن داشته باشد و اين سخن بايد همچون كشف تازه اي اعجاب انگيز باشد. آسان نگري و آسان گذري سخن را بي قدر مي سازد. براي يافتن مضمون در جهاني كه همه چيز كهنه و مكرر است راهي نيست جز اينكه روش نگريستن و برداشتن نو شود، آن وقت است كه از هر حقيقت خارجي و هر دريافت وجداني مضامين متعدد بدست خواهد آمد.

يك عمر مي توان سخن از زلف يار گفت
در بند آن مباش كه مضمون نمانده است

منابع مضمون هاي صائب انسان است و جهان، خلقيات آدم كه خلقت دوگانه دارد، نيمي فرشته و نيمي اهريمن، و جهان كه مجموعه ايست از تضادها، جمع نور است و ظلمت و حيات است و ممات، ذهن او مدام مي كوشد كه نسبتي و رابطه اي بين انسان و طبيعت و طبيعت و انسان برقرار كند. تجربه او در ميدان زندگي شخصي و انفرادي نيست تجربه اي كلي است. مثلاً با اينكه آن سياح تذكره نويس سمرقندي در وصف عمارت و باغ او در عباس آباد اصفهان نوشته است: «رفيع ترين عمارات و وسيع ترين اين سراها دولتخانه ميرزا صائب است كه زبان گفتار از عهده بيان كرد آن بر نمي آيد مگر كار شنودن را به ديدن رسد.» سروده است:

دل دشمن به تهي دستي من مي سوزد
برق ازين مزرعه با ديده تر مي گذرد
چون داغ لاله سوخته نانيست روزيم
آنهم فلك كه به خون جگر مي دهد مرا

تضادي كه در گفته هاي صائب مي بينيم ،حاكي از كوشش او براي يافتن مضامين نو است. اين نوع سخن كه نمونه كاملش غزل سبك هندي است به سالهاي بسيار قبل از صائب حتي به زماني قبل از خواجه و در حقيقت بعد از سعدي بر مي گردد و در عصر صفوي حسن غزل در اختصاص داشتن هر بيت آن يك معني و انديشه خاص است.


بيهوده است اگر عشق و شيدايي را در ديوان صائب جستجو كنيم، شور عاشقي سعدي و شيدايي مولانا ابداً در غزل هاي او نيست.

از موضوعات رايج غزل صائب حسب حال است، حساسيت شديد و بيقراري و شيدايي، مردم گريزي، حيا و نرم خويي، فرار از تقليد و تعريف از خود ،از مشخصه هاي روحيه صائب است.

img/daneshnameh_up/9/9e/aramgah-saeb2.jpg

آرامگاه صائب تبريزي

عنصر خيال در شعر صائب و شاعران سبك هندي از مهمترين عناصر سبكي است و حضوري گسترده و متنوع در شعر اين شاعران دارد.
صورتهاي گوناگون بياني تخيل، همچون تشبيه، استعاره، كنايه و تمثيل به وفور در آثار صائب و ... به چشم مي‏خورد.

ارسال المثل از صنايع مورد توجه صائب و شاعران سبك هندي بود. اما نكته جالب اين است كه بسياري از مصرعهاي برجسته اين گروه از شاعران و به ويژه صائب به خاطر دلنشيني و مقبوليت خاصش در بين مردم در زمان شاعر و پس از او به صورت ضرب المثلهاي رايج زبانزد مردم مي‏شد.

.
تمثيل كه از ويژگيهاي عمده اين سبك به شمار مي‏رود، اين است كه شاعر در يك مصرع، مطلب و مضموني اخلاقي يا عرفاني است، بيان مي‏كند و در مصرع دوم با ذكر مثالي از طبيعت، اشيا و يا آوردن تصويري محسوس، دليلي براي اثبات آن مي‏آورد.

. تمثيلات شعر صائب كليم و بيدل از معروفترين تمثيلات شعر فارسي است:


من از بي‏قدري خار سر ديوار دانستم
كه ناكس كس نمي‏گردد از اين بالانشينيها


ظالم به ظلم خويش گرفتار مي‏شود
از پيچ و تاب نيست رهايي كمند را


ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم
موجيم كه آسودگي ما عدم ماست



جسم خاكي مانع عمر سبك رفتار نيست
پيش اين سيلاب كي ديوار مي‏ماند به جا


تعداد بالاي رديفهاي اسمي در شعر صائب، از ديگر مميزات شعر او به سبك هندي است. رديفهاي اسمي از علل عمده توسعه خيال در شعر است؛ چرا كه شاعر ناچار مي‏شود در هر بيت تصويري بسازد كه به نوعي با رديف ارتباط دارد، رديفهايي نظير: رقص، خط، شمع، حرف، گل، صبح، رنگ و آفتاب مكرر مورد استفاده صائب است .

مطالعه آثار متقدمين گاه به نوعي داد و ستد ادبي (و يا گفتگو) منجر مي‏شود. جواب دادن به شعر يكديگر داد و ستدي ازاين نوع بود .

نظري گذرا به ديوان صائب نشان مي‏دهد كه اين شاعر بزرگ چه مقدار تتبع و تأمل در آثار شاعران متقدم و معاصر خود داشته است:


فتاد تا به ره طرز مولوي، صائب
سپند شعله فكرش شده‏ست كوكبها

اين جواب آن غزل صائب، كه مي‏گويد كليم
هر چه جانكاه است در اين راه، دلخواه من است
               
ز بلبلان خوش الحان اين چمن صائب
مريد زمزمه حافظ خوش الحان باش
               
صائب از درد سر هر دو جهان باز رهي
سر اگر در ره عطار نشابور كني
            
اين غزل را از حكيم غزنوي بشنو تمام
تا بداني نطق صائب پيش نطقش الكن است

صائب به تماشا و تفريح جهان آمده است و در اين تماشا، ديدنيهاي طبيعت را با برخي از مفاهيم و مضامين موجود در زندگي انساني بيان مي كند.
شعر وي با عموم مخاطبان ارتباط برقرار مي‏كند و اين ارتباط به قدري صميمي است كه مخاطب احساس مي‏كند به مضمون انديشه شاعر قبلا ‏انديشيده ؛ اما توان بيان آن را در خود نمي‏يافته است.
نمونه اثر
از بس مكدرست در اين روزگار صبح
از دل نمي‏كشد نفس بي‏غبار صبح
رخسار نو خط تو خوش آمد به ديده‏اش
از شب كشيده سرمه دنباله‏دار صبح
گلدسته بهشت برين، روي تازه است
برگ شكوفه‏اي است از اين شاخسار صبح
تر مي‏كند به خون شفق نان آفتاب
از راستي، چه مي‏كشد از روزگار صبح


منبع: كولگه سيز انسان


بؤلوم : صائب تبريزيAZ-TR
یازار : ائشيلداق


بلاگا گؤره



    شعر توركي- خانه شعر توركي-شاعران و اديبان تورك-بيوگرافي شاعران تورك-زندگي نامه شاعران تورك-سويسل-
    شعر تركي-خانه شعر تركي-شاعران و اديبان ترك-بيوگرافي شاعران ترك-زندگي نامه شاعران ترك-

بؤلوم لر

سون یازیلار

باغلانتی لار

یولداش لار

آرشیو

ایمکان لار

سایغاج