SöySəl Evi--- خانه شعر تركي

مختصري از آشئق پكر:

چهارشنبه 10 خرداد 1391
+0 به یه ن
مختصري از آشئق پكر:

صاحبي تبريزي؛ شاعر معاصر، متولد 1983 ميلادي در شهر تبريز، متخلص به "پكر"، "آشئق پكر" در شعر هجا و "طاهير" در شعر عروضي است.
اينكه در شعر عروضي طاهر تخلص نموده واضح است؛

منيم قان قان تؤكؤلمؤش گؤزؤمده ن ياش
ئؤليديم كاش!
بودور طاهير منيم حال دردناكيم
او كيم من كيم!

اما در باب شعر هجا، گويا تخلص "حزين" باب ميل وي بوده كه به خاطر دوري از شراكت تخلص با متقدمان، سرانجام بر "پكر" تخلص نمود.

خودِ وي در باب اين تخلص مي گويد:

بيل قدريني عؤمرؤنؤ قئلما هدر
بير گؤن اولار وئرر سنه غم،كدر
هر غمله نه ن بيل يقين اولماز پكر
حسرت له نه ر، چؤن گئده ر، دؤوران دورماز

در اين بند، غم انسان ها را موقتي دانسته و زودگذر حال اينكه با غم خود قابل قياس نديده است. اظهاري كرده است از سمبوليك بودن واژه ي "پكر".

در مورد حس و نبوغ شعري اش گفته است:

هر شاعير شاعير اولماز
شاعير دوغا آنا گئره ك

اين به وضوح اشاره اي به خدادادي بودن نعمت شاعري ست وگرنه اتكا به علم، هرگز از يك ادب دان، شاعر نمي سازد.

وي دستي در قديمي ترين صنعت شعري تركي يعني شعر هجا برده است و رد و پاي اكثر شعراي بنام آشئق، از آشئق علسگر گرفته تا شاعر معاصر عاصم اردبيلي، در آثار وي ديده مي شود.حس وي با الهام از عشق و محبت با ظرافت و لطافت تمام درآثارش نمود مي كند.

توجه خاص وي به نسيمي و نباتي كاملاً مشهود بوده و چندين بئشليك متناظر با بئشليك هاي نباتي گواهي ست بر اين ادعا. تناظر ها و استقبال هاي وي از ديگر شعرا، گاهاً نيز با نگرشي متفاوت از اشعار و ديدگاه هاي متقدمان بوده است. اين نوع نگرش جدا از دور شدن از احساسات و تخيلات شعري، به واقعيت نزديك تر است. هر چند در انتها طعم تلخي بر دهان مخاطب باقي مي گذارد.

از اين رو از وصف هاي خيال انگيز و شاعرانه دوري جسته و بيشتر چهره ي واقعي روزگار را به تصوير كشيده است، و اين خود گواه ديگري بر توجه ويژه ي وي به ملا ولي ويدادي است.

شعر فارسي هرگز باب طبع وي نبوده و بي مهري ها بر شعر تركي ايراني نيز او را وادار نساخت تا غير از تركي آزربايجاني به زبان ديگر بسرايد.
او علاوه بر شعر هجا، در صنعت شعر نو و عروضي نيز دستي داشته است.
صاحبي تبريزي شاعري ست انسان دوست كه اتحاد انسان ها را آرزو مي كند، و به سلطه كشيده شدن مظلوم توسط ظالم، در بند شدن انساني كه آزاد متولد شده است از دغدغه هاي فكري هميشگي وي بوده است. همواره انسان ها را به دوستي دعوت مي كند و مظلومان را به ايستادگي در برابر ظالم فرا مي خواند.

هيچ شاعري در هر برهه از زمان، از دست طعنه هاي سخره گيران در امان نبوده است و شاعر معاصر نيز از اين قاعده مستثني نيست. در امتداد اين، مردم مرده پرست كه روبه فراموشي انسانيت آورده اند، در عصر نو تحولي شگرف آفريده اند و همه ي بشريت را تحت تأثير خود قرار داده اند. خود باختگي، پشت كردن به هويت، فرهنگ و باور مليت ها به همراه تمامي تبعات آن، اعم از پشت كردن به سرزمين، زبان و ... از محصولات عصر پيشرفت مي باشد. باور و اثر شاعر، جاري در احساسات و نبوغ شاعرانه اش در برابر اين چنين ناملايماتي چه استوار ايستاده است!



سخني از آشئق پكر:


"بنام خدا



الا الذين ءامنوا و عملوا الصالحات و ذكروا الله كثيرا و انتصروا من بعد ما ظلموا و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون (شعرا،227)

شعر سرودن مهارتي نيست كه با تمرين و مطالعه ميسر شود، شاعر، شاعر نمي شود، شاعر به دنيا مي آيد، چه بسا اساتيدي كه در سرودن يك بيت شعر موزون عاجز ماندند و مانند، و چه بسا بي ادعاياني كه با سخن دل آنچنان قلب ها را به تسخير خود در آوردند، گويي كه مخاطب هر لحظه سرگذشت خود را درميان ابيات جستجو مي كند. با اين حال تنها نبوغ و حس شعري نيز براي پيشرفت شاعر كفايت نمي كند. آنچه كه از من نوعي به نام يك شاعر ياد شود هرگز در معني ارجحيت بر ديگران نيست.
شاعري نيز نعمتي است همانند ديگر نعمت هاي پروردگار، نعمتي ست بزرگ كه وظايف خطيري بر عهده ي شاعر مي گذارد. بيرون آمدن از اين امتحان آنچنان نيز ساده به نظر نمي رسد.

شاعر به سخن عاصم، بايد آئينه روزگار باشد،
به ديده ي احمد جواد، جرأت گفتار صدقي داشته باشد،
شاعر تا وقتي كه ديگران شاعرش نپندارند اگر چه شاعر است اما پس از آن است كه بايد در هر حركتش محتاط باشد چرا كه پس از آن نمادي ست از باور و غرور يك مليت، با شكستن بت شاعر، غرور و باور يك مليت مي شكند.

سخن من سراسر درد است اگر چه در آغاز شباب زندگاني باشم، تصويري از درد پيرمردان عصا بدست در سيماي شكسته ام نمود دارد. اين ويژگي چيزي نيست كه من از آن به نام فخر ياد كنم چرا كه در هر لحظه اش آواي تنهايي اي طنين انداز است. ريزش نخستين برگ خزان اگر چه براي ديگران پيام آور شادي و يا بي تفاوتي باشد اما آغاز درد شاعر است، آغازي كه بي سرانجام است.

باور ديگران، اگرچه مرا به وجد نمي آورد،تمسخر نزديكانم دردآورتر است.اما بعد از من، باور بيگانگان قوت خواهد گرفت و نيش خند نزديكان به دانه هاي اشك مبدل خواهد شد،اين سرانجام هر انسان است.



صاحبي تبريزي"

قايناخ(منبع)



بؤلوم : آشئق پكر(طاهر صاحبي م ت)AZ-TR
یازار : ائشيلداق


بلاگا گؤره



    شعر توركي- خانه شعر توركي-شاعران و اديبان تورك-بيوگرافي شاعران تورك-زندگي نامه شاعران تورك-سويسل-
    شعر تركي-خانه شعر تركي-شاعران و اديبان ترك-بيوگرافي شاعران ترك-زندگي نامه شاعران ترك-

بؤلوم لر

سون یازیلار

باغلانتی لار

یولداش لار

آرشیو

ایمکان لار

سایغاج